لوئی پاستور شاید فکرش را هم نمی‌کرد روزی برسد نام او در اذهان عموم، به یک واژه ماندگار تبدیل شود اما او برای ایجاد یک زندگی بهتر تلاش کرد و جامعه پزشکی تا ابد مدیون زحمات لوئی پاستور خواهد بود.

همانطور که از اسمش پیداست، پاستور اهل دُل، شهر کوچکی در شرق فرانسه است. او در یک خانواده هفت نفره تریبت شد. خانواده‌ای که نسل اندر نسل جزو دباغ‌های مشهور چرم در فرانسه بودند. برخلاف سایر دانشمندان و بزرگمردان دنیا، لوئی پاستور از بچگی شور و علاقه‌ای به درس نداشت و او پتانسیلش را داشت مثل دیگر اعضای خانواده‌اش به یک دباغ نسبتا موفق تبدیل شود. لوئی استعداد این کار را از بچگی داشت ولی استادش او را تشویق کرد تا در کنار کار، درس هم بخواند. پاستور در درس و مشق چندان قوی نبود اما با پشتکار زیاد خود توانست در «ایکول نرمال»، یکی از بهترین دانشگاه‌های پاریس به تحصیل بپردازد. پشتکار لوئی پاستور زبان‌زد بسیاری از مردم فرانسه است. او مدرک کارشناسی ارشدش را در سال ۱۸۴۵ میلادی و مدرک دکترای خود را تنها دو سال پس از مقطع پیشین خود کسب کرد.

کار در آزمایشگاه، دل‌مشغولی پاستور در جوانی

پاستور بیشتر دوست داشت امورات روزمره‌اش را در آزمایش بگذراند. به همین سبب او در دانشگاه ایکول نورمال به عنوان کمک دستیار در آزمایشگاه مشغول به کار شد. بسیاری از مورخین و حتی کارشناسان اعتقاد دارند پاستور از همان زمان در فکر رساله دکترایش بود. او سعی داشت توانایی کریستال و محلول‌های مختلفی را مورد بررسی قرار دهد تا ببیند آیا این دسته از موارد می‌توانند روی صفحه در جهت عقربه‌های ساعت یا خلاف آنها پلاریزه و چرخش پیدا کنند یا خیر.

پاستور در نهایت توانست به جواب سوالش برسد و به روش‌های مختلف توانست صحت این موضوع را از لحاظ علمی ثابت کند. جالب است بدانید روحیه‌ جنگجویانه‌ پاستور باعث شد او روز به روز در مسیر علم قاطعانه‌تر از گذشته گام بردارد. شاید همین روحیه‌ وی باعث شد او در ساز و کار مولکول‌ها بیشتر مطالعه داشته باشد. پاستور جزو اولین دانشمندانی بود که دریافت یک نظم و ترتیب بین مولکول‌ها حکمفرماست و این مفهوم را تحت عنوان «نظم نامتقارن» نامید. این نظم به واسطه فاکتورهای بیرونی مثل نور متحمل تغییراتی می‌شوند. در آن دوران فرضیه وی، علم شیمی را تکان اساسی داد. شاید اگر پاستور هیچ وقت فرضیه‌اش را علنی نمی‌کرد، موفقیت‌های حال حاضر در زمینه شیمی هم هرگز رخ نمی‌داد.

دانشگاه شهر لیل، سرمنشا ماجراجویی‌های جدید لوئی پاستور در عرصه علم

پاستور بر اساس فرضیه‌هایی که در سر داشت مقالات زیادی به رشته تحریر در آورد و در نهایت پس از فارغ‌التحصیلی‌اش، او به یک مهره ارزشمند در دانشگاه استراس‌بورگ تبدیل شد. لوئی پاستور کار در دانشگاه را در سال‌‌های آینده به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاهی دیگر ادامه داده و در سال ۱۸۵۴ میلادی کار خود را در مقام هیئت علمی در دانشگاه شهر لیل قاطعانه دنبال کرد. فعالیت‌های پاستور در همین دانشگاه منجر به شهرت جهانی‌اش شد.

لوئی پاستور در دانشگاه لیل روی فرآیند تخمیر مطالعه می‌کرد. در آن زمان به علت کمبود تجهیزات آزمایشگاهی از فرآیند تخمیر اطلاعات کمی در دست بود و پاستور حدس می‌زد علت این فرآیند پیچیده و مرموز باید زیر سر میکرو ارگانیسم‌های زنده باشد. پاستور ایده‌پرداز بسیار ماهری بود و ذهن خلاقش اغلب به نکاتی فکر می‌کرد که از چشم اکثر پژوهشگران غافل می‌ماند. در آن دوران اکثر دانشمندان و پژوهشگران اعتقاد داشتند فرآیند تخمیر به واسطه سلسله واکنش‌های شیمیایی صورت می‌گیرد که مسبب تمام این اتفاقات، آنزیم‌ها هستند.

فرضیه میکروبی، مسیری جدید

پاستور در همین گیر و دار کشف فرآیند پاستوریزاسیون تصمیم گرفت مطالعات بیشتری پیرامون فرآیند تخمیر ترتیب دهد. به دنبال این موضوع، فرضیه‌های جدیدی در ذهن خلاق پاستور شکل گرفت. همانطور که تخمیر به واسطه فعالیت میکرو ارگانیسم‌‌ها بود، پاستور به این نتیجه رسید علت بروز بیماری‌ها نیز احتمالا باید حاصل فعالیت‌های میکروب‌ها باشد. به همین سبب اصطلاح میکروب اولین بار توسط پاستور به جهان معرفی شد. طبق معمول فرضیه جدید پاستور چندان طرفدار نداشت و بیشتر دانشمندان باور داشتند بر هم خوردن هومئوستاز بدن موجب بروز بیماری می‌گردد. هومئوستاز به معنای تعادل و ثبات وضعیت داخلی یک سامانه (بدن) معنا دارد. دانشمندان در آن دوران علت بر هم خوردن هومئوستاز را تنها ساز و کار آنزیمی می‌دانستند.

در اوایل دهه ۱۸۶۰ میلادی بود که پاستور توانست علت نابودی طیف وسیعی از کرم‌های ابریشم را کشف کند. نتایج و فرضیه‌های جالب پاستور توانست به صنعت ابریشم‌سازی فرانسه کمک به سزایی کند. در این سناریو پاستور درک کرد برای بروز بیماری الزاما قرار نیست تنها یک ارگانیسم دخالت داشته باشد و می‌توان به دخالت بیش از یک میکروب هم فکر کرد. چرا که مسبب ایجاد بیماری کرم‌های ابریشم در حقیقت دو میکرو ارگانیسم متفاوت تلقی شدند.

آزمایشگاهی جدید و نوین، خواسته جدید پاستور

پاستور باز هم به دنبال احداث یک آزمایشگاه جدید با تجهیزاتی پیشرفته‌تر بود. در اواخر دهه ۱۸۷۰ میلادی تغییرات اساسی بر زندگی کاری و شخصی لوئی پاستور و حتی ملت فرانسه صورت گرفت. پاستور در سال ۱۸۶۸ میلادی و در حین مطالعه روی کرم‌های ابریشم دچار سکته قلبی خفیف می‌شود و نیمه سمت چپ بدنش برای مدتی از کار میفتد. یک سال پس از این حادثه تلخ، ناپلئون شکست سختی از آلمان‌ها می‌خورد و همین شکست وی باعث ایجاد سلسله اتفاقاتی می‌شود که در نهایت امر، دولت جدیدی در فرانسه روی کار آمد. با این اوصاف پاستور تیری در تاریکی زد و امپراطوری جدید فرانسه نظر مساعدش را نسبت به آزمایش‌های پاستور نشان داد. به همین سبب دولت جهت اثبات حسن نیتش، آزمایشگاه مجهز جدیدی برای لویی پاستور تدارک دید تا او بتواند تحقیقاتش در حوزه علوم پزشکی را قوی‌تر از گذشته دنبال کند.

کشف واکسیناسیون، سخت‌ترین چالش پیش روی پاستور

پاستور اولین پروژه در آزمایشگاه جدیدش را به درمان بیماری آنتراکس (سیاه زخم) اختصاص داد اما دیری نپایید که توجه‌اش به وبای ماکیان جلب شد. او در تحقیقات خود به این نتیجه رسید می‌توان از همین میکرو ارگانیسم‌های مسبب بروز بیماری، بر علیه نشانه‌های همان بیماری استفاده کرد. تنها نیاز است تا میکروب‌ها ضعیف و مجدد به بدن بیمار تزریق شود.

پاستور عادت داشت محیط کشت‌های آزمایشگاهش را مدام تازه کند. در ماجرای کار روی وبا پاستور مدام میکروب‌ها را به جوجه‌های آزمایشگاهی تزریق می‌کرد و در نتیجه آنها پس از مدتی تلف می‌شدند. تا اینکه پاستور سعی کرد شیوه‌ کاری خود را عوض کند. به همین خاطر او پس از چند ماه کار تحت شیوه‌ای مشخص، این بار سعی کرد محیط کشتش را عوض نکرده و مجدد سناریوی روتین خودش را تکرار کند. پاستور این بار موفق شد جلوی بروز بیماری را بگیرد و این ماجرا، به جرقه‌ای جهت تولید واکسن تبدیل شد و اهمیت این فرآیند را دو چندان کرد.

پاستور می‌توانست در همان ابتدای کار، این گونه استنتاج کند که شاید میکروب‌های محیط کشت همگی کشته شدند و به همین خاطر جلوی بیماری گرفته شد. اما او این بار هم خلاف آنچه مشهود بود، رفتار کرد. پاستور محیط کشتی را خلق کرد که حاوی میکروب ضعیف شده وبا بود و پروسه درمانی خودش را تکرار کرد. همانطور که درست حدس زده بود، جوجه‌های آزمایشگاهی بیمار نشده و علائم وبا را از خود نشان ندادند.