شاید نوشته های من و که میخونین بگین که این هم که همش داره انتقادی مینویسه

اما اشکال نداره

قرار نیست که همه توی این نشریه خبرهای خوب و گوش نواز و گل و بلبلی بنویسند!

یکی هم باید باشه که مثه من بنویسه

من اینجوری می نویسم …

تو این سری از نوشته هام که شاید خیلی از شما خواننده های عزیز حتی نوشته هم به حسابش نیارین، میخام خودمون یعنی مردم ززی یرد رو با دیگران (اونایی که ززی یردی نیستن) مقایسه کنیم
مقایسمون رو از نوع برخورد با یه پدیده یا یه چیز نو شروع می کنیم

فک کنید که تو ززی یرد یه خوشکشویی یا یه ساندویچی باز می شه !

به نظر شما چی میشه ؟

بنده ی حقیر طبق اون چیزهای که  تا حالا تجربه کرده ام، تصور نحوه ی برخورد مردم با این مسئله است رو اینجوری بیانش می کنم:
روز اول : احتمال زیاد روز اول جای سوزن انداختن هم نیس مردم اونقدر اومدن به استقبال از این پدیده که فک کنم روز اول کاسبی توپی برای اون مغازه دار باشه

اما
روز دوم و سوم : در این دو روز یقییناً مشترهایش نصف میشه،

اما میدونه که باز هم مشتری های زیادی داره

ولی هر چند که …

شاهنامه آخرش خوشه
روز چهارم تا دهم : در روزهای بعدی مشتری ها مثل یه تصاعد هندسی کم شونده هی کم میشوند و کمتر میشوند و روز های بعد ……
روز یازدهم الی بیستم : در این روز ها امغازه دار ساعت ها توی مغازه مشغول چیه؟ پراندن مگس ها

حالا چی میشه؟

آهان …

فک کنم او با تمام احترامات از شغل انتخاب شده استعفا می دهد می رود پی کاری که شناخته شده باشد.
این کار مردم ماست

که نمی گذارد ما پیشرفت کنیم

به نظر من که به جای اینقدر وسواس به خرج دادن در تمیز کردن خونمون باید یه کم عقل و درک و فهممون و  گرد گیری کنیم
و اما مردم جاهای دیگه

اونا منتظر می مونن تا ببینن که

آیا کاسب به کارش وارد هست ؟

یا که شغل او چه فایده ای دارد؟

نه مثل ما که مثل …. بدون فکر و طبق مراحل بالا با چنیین پدیده هایی برخورد میکنیم
ببخشید اگر مقداری چاشنی بزرگنمایی ، توی نوشته به کار بردم بالاخره نقد طنز هم گونه ای از نقد هست

تا قسمت های بعدی مقایسه مان ….

راستی یادم رفت بگم که

عیددتون هم مبارک